.
سلام 73
تا جوابم را به گرمی نشنوم، دایم سلامت میکنم
.
.
باران بابا
.
سلام ، من بارانم و سعی می کنم از این پس، اشعار پدر بزرگم ، قاسم درخشان مهر متخلص به درخشان را با شما به اشتراک بگذارم . ضمنا برای شنیدن غزل با صدای بابا قاسم روی قلب سبز کلیک نمایید .
لطفا در صورت استفاده از غزلها اسم و آدرس را حتما ذکر فرمایید
.
.
.
« در آرزویت سوختم »
.
مـن ز چشمان تو رسم عاشقی آموختم
.
تا که یک لحظه دو چشمم، بر نگاهت دوختم
.
شعله ور گشتم من از خـورشید پر نور رخت
.
در نگاه سر خوشت،پروانه سان افروختم
.
بـهر دیـدار رخت، ای مـعدن حسن و جمال
.
سال های سال، من در آرزویت سوختم
.
چون متاع روی تـو، آب حیات است بهرمن
.
جسم و جان را من، بهای آن متاع بفروختم
.
جز ره کویت، نداند راه دیگر پای من
.
زآن زمانکه حلقه ی عشقت،به دل میدوختم
.
عمر جاوید ار تو خواهی ای دلا،وصلش بجو
.
کین هنر را من،به نرخ عمر خود اندوختم
.
ای درخشان هیچ میدانی چه شدعاشق شدم
.
من ز چشمان تـو رسـم عـاشقی آموختم
.
.
----------------------------------------
.
خدا باشد نگهدارت، که تنها اوست دادارت
.
لطفا پس از شنیدن و یا خواندن غزلها، در انتهای
.
هر غزل نظر دهید
.
برای دیدن رباعیات بابا قاسم میتوانید از وبلاگ زیر
.
دیدن فرمایید
.
.
سلام
مطلب زیبایی نوشتی
به منم سر بزن در مورد آشپزخانه حرفای جدیدی دارم