.
.
.
سلام 93
تا جوابم را به گرمی نشنوم، دایم سلامت میکنم
.
.
.
باران بابا
.
سلام ، من بارانم و سعی می کنم از این پس، اشعار پدر بزرگم ، قاسم درخشان مهر متخلص به درخشان را با شما به اشتراک بگذارم . ضمنا برای شنیدن غزل با صدای بابا قاسم روی قلب سبز کلیک نمایید .
لطفا در صورت استفاده از غزلها اسم و آدرس را حتما ذکر فرمایید
.
...
« سوگند »
......
آن کـه آنگــونه، دلــم بنــدش بـــود
....
عــاشـق دیـــدن، لبــخنـدش بـــود
....
گــر چـه جسمش، ز تنم بــود جــدا
....
تــن مــن، نیــمه ی پیــوندش بـــود
....
هــر که می دید، بــه او دل می بست
....
شعر مـن، چون شـکر وقندش بـــود
....
سـخـن راسـت او ، پیــش هـمـــه
....
نــام مـن بود، که سـوگندش بـــود
....
خنــده می کـرد و، دلم پـر می زد
....
بـه نگاهی، دلـم اسپـندش بـــود
....
هــر کجا رفت ، مرا با خود بـرد
....
دست من، بسته به دستبندش بود
....
سخنش هر چه که گفت، زیبا بود
....
گـوش مـن منتـظر ، پنـدش بـود
....
ولی افسـوس ، درخشان دیـدی
....
یک نفر داشت ، که در بندش بود
.
-----------------------------------
.
خدا باشد نگهدارت، که تنها اوست دادارت
.
لطفا پس از شنیدن و یا خواندن غزلها، در انتهای
.
هر غزل نظر دهید
.
برای دیدن رباعیات بابا قاسم میتوانید از وبلاگ زیر
.
دیدن فرمایید
.
.