.
.
..
.
سلام ۵۹.
تا جوابم را به گرمی نشنوم، دایم سلامت میکنم
.
.
باران بابا
.
سلام ، من بارانم و سعی می کنم از این پس، اشعار پدر بزرگم ، قاسم درخشان مهر متخلص به درخشان را با شما به اشتراک بگذارم . ضمنا برای شنیدن غزل با صدای بابا قاسم روی قلب سبز کلیک نمایید .
لطفا در صورت استفاده از غزلها اسم و آدرس را حتما ذکر فرمایید
.
.
« گُل عناب »
.
شب گشـته و این دل ز چـه رو، خواب ندارد
.
وز دوری روی تو، چه سان تـاب ندارد
.
ای کاش تو هم، به آسمان می دیدی
.
شب، بی مه روی تو، که مهتاب ندارد
.
از شیون و درد و گفتگو، حنجره افروخته ام
.
بر درد گلویم اثری، این گُل عناب ندارد
.
زاین غم، جگری خون شده دارم، همه دانند
.
خونابه فرو ریزد و دل هم، غم خوناب ندارد
.
هجرت چه به گویم، که چنان آتشیم کرد
.
کان سردی دلچسـب، به سرداب ندارد
.
پنهان ز پی یار نگردید و، نه پرسـید نشانش
.
غیبسـت، که بر خاک زمین هم، اثر آب ندارد
.
گویید درخشان، تو از آن خانه مرنجی
.
غیر تو ندیدیم، کسـی مهر برآن باب ندارد
.
---------------------------------------------------
خدا باشد نگهدارت، که تنها اوست دادارت
.
لطفا پس از شنیدن و یا خواندن غزلها، در انتهای
.
هر غزل نظر دهید
.
برای دیدن رباعیات بابا قاسم میتوانید از وبلاگ زیر
.
دیدن فرمایید
.
.