( سیمرغ عاشق )   -----------------------------------------------(  Simorgh ashegh )
( سیمرغ عاشق )   -----------------------------------------------(  Simorgh ashegh )

( سیمرغ عاشق ) -----------------------------------------------( Simorgh ashegh )

خاطرات بابا قاسم

سلام سی و نه

..

سلام 39

.

تا جوابم را به گرمی نشنوم، دایم سلامت میکنم

.

       

.

باران بابا

.

سلام ، من بارانم و سعی می کنم از این پس, اشعار پدر بزرگم ، قاسم درخشان مهر متخلص به درخشان را با شما به اشتراک بگذارم . ضمنا برای شنیدن غزل با صدای بابا قاسم روی قلب سبز کلیک نمایید .

لطفا در صورت استفاده از غزلها اسم و آدرس را حتما ذکر فرمایید 

.

.

«  سنگ ساحل  »

.

سـاحل امـن دلـم ، از عشـق تـو توفـان گرفت

.

شن ز ساحل شد روان،دریای غم هم جـان گرفت

.

آب راکـد مانده را ،  امـواج خشـم آگین هجـر

.

می زند بر سنگ ساحل،کف ز آن سامـان گرفت

.

بـاد و باران چـون  به هم ، آمیختند  در یک زمان

.

آبها آشفتـه  شـد ، آخـر سـکوت  پایـان گرفت

.

مـاهی امیـد جانـم ، میـگریخت  از ترس جـان

.

گوییـا وحشـت زده ، آن نازنیـن عصیـان گرفت

.

مـن پریشـان گشـتم از ، دریـای  مـواج  درون

.

کوسه های هجـر و غم،در جان بی بنیـان گرفت

.

سـنگها غلطیـده  بـودنـد ، در مسـیر  تنـد آب

.

می شکسـتند دست و پایم ، دیده ام  بـاران گرفت

.

تند باد زندگانی، ای درخشـان بیش از ویران کند

.

از مسـیرش دور شـو، بنگر ز نو بـوران گرفت

.

-----------------------------------------

خدا باشد نگهدارت، که تنها اوست دادارت 

 


.

لطفا پس از شنیدن و یا خواندن غزلها، در انتهای

.

 هر غزل نظر دهید

.

.

   

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.