.
.
سلام 7
..
تا جوابم را به گرمی نشنوم، دایم سلامت میکنم
.
. .
باران بابا
.
سلام ، من بارانم و سعی می کنم از این پس, اشعار پدر بزرگم ، قاسم درخشان مهر متخلص به درخشان را با شما به اشتراک بگذارم . ضمنا برای شنیدن غزل با صدای بابا قاسم روی قلب سبز کلیک نمایید .
لطفا در صورت استفاده از غزلها اسم و آدرس را حتما ذکر فرمایید
.
.
« لعبت »
.
عاقبت موسم،آن لحظه ی دیدار رسید
.
فصـل دیـدار، رخ یار، وفادار رسید
.
تا نمایدهمه جا را، ز قدومش سرسبز
.
اینک آن، ماه زمان، دلبر قدار رسید
.
لعبتی حوروش و،سرخ لب و،نازک میان
.
سـرو قد، بالا بلند، ماه جهاندار رسید
.
ایهالناس، بیایید که این، دختر گل
.
در لباس و،کسوت مردم عیار،رسید
.
این همه،صف زده اند مردم مشتاق،نگر
.
تا خبر، ز آمدن، آن گل دلدار رسید
.
قلب نرم و،شوخ و شنگ و،گرم گوی
.
رخ مپوشان،که همان،یارکماندار رسید
.
ای فلک،خلق جهان، یاوه بسی میگویند
.
شرمشان باد، که آن، راز نگهدار رسید
.
یارب آن،ماه درخشان،که به من آوردی
.
خـود نگهدار، که اخبار زیاندار رسید
.
-----------------------------------------
خدا باشد نگهدارت، که تنها اوست دادارت
.
لطفا پس از شنیدن و یا خواندن غزلها، در انتهای
.
هر غزل نظر دهید
.